پس از مدتها فیلم Oblivion یک فیلم علمی تخیلی خوب و کلاسیک که ارزش دیدن دارد.
باید اعتراف کنم در این سالها بعد از District 9 هیچ فیلمی مرا تا این اندازه هیجان زده نکرده است. قبل از اینکه ادامه مطلب را بخوانید اجازه بدهید اشاره کنم که این مطلب برای بعد از دیدن فیلم است و در آن نکاتی است که داستان اصلی فیلم را لو میدهد. بنابراین این هشدار را به عنوان یک اسپویل الرت در نظر بگیرید!
داستان فیلم

در سال 2077 جک هارپر یک تعمیرکار پهپاد به همراه همکارش ویکتوریا در برج مراقبت Tech49 مشغول تعمیر و رصد پهپادهای باقیمانده برای حفاظت از دکلهای مکش آب دریا هستند.
بعد از حمله موجودات فضایی به ماه و نابودی آن، زمین به خاطر از بین رفتن ماه با زمین لرزهها و سونامیهای مختلفی روبرو شد. انسانها که خود را در یک جنگ ناخواسته میدیدند دست به دامان راه حل نهایی شدند: استفاده از بمب اتمی.
انسانها برنده جنگ شدند، اما به قیمت از دست رفتن زمین. حالا باقیمانده انسانها به یکی از اقمار زحل رفتهاند و مرکز فرماندهی "تت" که یک هرم وارونه معلق در فضاست در حال ارسال معدود منابع روی زمین برای انسانهاست.
وظیفه جک هارپر تعمیر drone ها (پهپادها) است. این پهپادها، ماشینهای حفاظتی از تاسیسات جمع آوری منابع زمین در مقابل حمله باقیمانده فضاییها (که به آنها لاشخور گفته میشود) هستند.
به خاطر اهمیت ماموریت و حفظ امنیت آن، حافظه جک پاک شده، اما جک به تدریج با سوالاتی درباره گذشتهاش و اهداف ماموریتش مواجه میشود. سوالاتی که باعث میشوند چشمان جک به روی حقیقتی فراتر از انتظار باز شود. حقیقتی که همه چیز را عوض میکند.
فیلمی متفاوت که وامدار شاهکارهای سینمایی است
در Oblivion شما با فیلمی مواجه هستید که از فیلمهای بسیاری تاثیر گرفته است.
جنگ ستارگان: صحنه تعقیب و گریز جک و پهپادها در یک دره یادآور نبرد لوک اسکای واکر برای حمله به ستاره مرگ در فیلم اول جنگ ستارگان و تعقیب جنگندههای دشمن در آن است. جالب است بدانید یکی از فیلمنامه نویسان Oblivion نویسنده فیلم بعدی سری جنگ ستارگان که قرار است در سال 2015 به نمایش درآید میباشد.

2001 ادیسه فضایی: شاید مهمترین فیلمی که Oblivion هم در ساخت و هم در داستان از آن بهره گرفته اثر ماندگار استنلی کوبریک یعنی 2001 ادیسه فضایی باشد. ایده کشفی چیزی فرازمینی (در 2001 سنگ سیاه و در Oblivion تت) و مقابله انسان و ماشین که در فیلم 2001 ادیسه فضایی به تقابل میان دیو و هال (کامپیوتر سفینه) میانجامد و در Oblivion داستان تقابل جک هارپر و سالی است و حتی شکل و شمایل سالی که با آن نقطه قرمز رنگ یادآور هال است و سالها به عنوان چشم یک ماشین شرور الهام بخش ماشینهای یاغی در فیلمهای بسیاری بوده است (از ترمیناتور گرفته تا Wall-e و حتی پهپادهای خود فیلم Oblivion) یا حتی فضای ایستگاه Tech49 و نیز نام سفینه جک که ادیسه است همه و همه یادآور 2001 ادیسه فضایی هستند.

اما جنبه جالبتر قضیه زمانی است که در فصل نهایی جک به حضور سالی میرسد و نقل قولی از منظومه روم باستان و شعر هوارسش میکند، کتابی که در یک نبرد در کتابخانهای در زیر زمین آن را پیدا کرده و به مخفیگاه امن خودش برده است:
Then out spake brave Horatius, The Captain of the Gate: To every man upon this earth Death cometh soon or late. And how can man die better Than facing fearful odds, For the ashes of his fathers, And the temples of his Gods
وقتی جک به عبارت temples of his Gods میرسد، سالی به جک میگوید که من تو را خلق کردم، من خدای تو هستم. جک به مصاف خدای خودش رفته، اگر سری داسنان ادیسه فضایی را خوانده باشید متوجه نگاه آرتور سی کلارک به این مساله خواهید شد.
ماتریکس: جک هارپر همچون نئو در فیلم ماتریکس به یک مرشد نیاز دارد، نقش مورفیوس برای نئو را بیچ برای جک بازی میکند: باز کردن چشم نئو/جک به روی حقیقت. هر چند روشی که بیچ استفاده میکند با روش مورفیوس متفاوت است، اما حتی در ظاهر هم این دو شبیه به هم هستند.

فیلم Oblivion اشارات دیگری نیز به فیلمها و آثار دیگر علمی تخیلی دارد، اما این مساله خدشهای به فیلم وارد نمیکند. یادم هست جایی خوانده بودم تارانتینو برای ساختن kill bill از صحنههای بیش از 60 فیلم استفاده کرده است، در این مورد دیدن این ویدئو خالی از لطف نیست.
ارائه ایدههای علمی تخیلی
Oblivion سرشار از ایدههای علمی تخیلی موجود است که بعضی از آنها به شیوهای بسیار جدید بیان شدهاند. برخی از این ایدهها عبارتند از:
- کلونیهای خارج از زمین: به یاد بیاورید Total Recall یا Blade runner یا حتی Avatar را که در آنها مبحث کلونیها مطرح شده بود. در دنیای تصویر شده در فیلم Obliivion هم زمین خالی از سکنه شده و ساکنانش در تایتان سکنی گزیدهاند و البته کلونی فضاییها هم برای تامین منابع خود به زمین هجوم آوردهاند.
- خواب فضانوردان در کپسولهای مخصوص: مشابه آنچه در آواتار یا فیلم خورشید دیدهایم، فضانوردانی که در سفرهای طولانی مدت فضایی به خواب رفتهاند، اما در کپسولهایی که شرایط زندگی و علایم حیاتی آنها را کنترل میکند. داستان بازگشت این کپسولها و نحوه روایت داستان بسیار جذاب از کار درآمده است.
- ماشینها در خدمت انسانها یا ارباب آنها: این هم داستانی قدیمی است درباره ماشینی که ماشینها را علیه انسانها هدایت میکند مانند داستان I Robot ایزاک آسیموف.
- جهان تخریب شده بعد از آخرالزمان: این نگاه آخرالزمانی که چند سالی است در فیلمهای هالیوودی باب شده، در Oblivion نیز این نگاه جریان دارد و در فیلم مناظر مختلف از امریکای ویران شده بعد از جنگ آخرالزمانی را میبینیم.
- ارتباطات آینده، حمل و نقل آینده: ارتباطات در Oblivion از طریق میز ارتباطات انجام میشود که به نظر میرسد هنوز هم پیچیده است! اما شیوه ارتباطی برای ارسال مختصات یا گزارشات به نظر خلاقانه میآید. حمل و نقل نیز چندان در Oblivion پیشرفته نیست اما نوآوریهایی مثلاً در چرخش صندلی خلبان یا نحوه take off و همینطور شکل پرندهها به چشم میخورد.
- Clone یا کپی از آدمها: از ایدههای نسبتاً جدید است که به شکلی مختصر اما قوی در داستان فیلم مطرح شده است.
کارگردان Oblivion

Joseph Kosinski که کارگردان فیلم است پیش از این برای ما فیلم Tron Legacy را کارگردانی کرده و جالب است بدانید داستان فیلم Oblivion نیز بر اساس کمیک بوکی که خودش نوشته بوده شکل گرفته است.
یکی از جالبترین مواردی که به جذابیت فیلم کمک کرده چشماندازهای بدیعی است که در سکانسهایی از فیلم میبینیم. کوسینسکی آنطور که در تصاویر پشت صحنه فیلم مشخص است برای ثبت این سکانسها به لوکیشنهای واقعی رفته است! و همینطور مثلاً ایستگاه 49 نمایش داده شده در فیلم هر چند که در هوا نیست اما در ابعاد واقعی ساخته شده است. به نظر میرسد کارگردان برای این جزئیات بصری وقت گذاشته است.
به نظر من در آینده بیشتر از این کارگردان جوان خواهیم شنید. به نظر میرسد نسل کارگردانان جدید سینما یعنی کسانی چون فینچر، نولان، دل تورو، برادران واچوفسکی، وایزمن، بلوم کمپ و حالا کوسینسکی دارند خاطره شاهکارهایی که امثال ریدلی اسکات یا کوبریک و اسپیلبرگ خلق کردند را برای ما زنده میکنند.