و دویدن
خوشحال از دویدن دوباره
مدتها بیو من اینطوری بود که
❤️ Code, tech, books & running
و اون running واقعاً جاش همونجا بود. کرونا همهگیر شد و همه چیز تعطیل. ورزش رو برای ۳ سال کنار گذاشته بودم. آدم چطوری میتونه بگه عاشق دویدنه وقتی انجامش نمیده؟ running رو برداشتم اما حالا دوباره یواش یواش میتونم برش گردونم.
امروز خوشحالم که دوباره دویدن رو شروع کردم. تست کوپر اخیری که دادم نشون داد فاصله زیادی با روزهای اوج دارم ولی خب مسالهای نیست، جبرانش میکنم. کتاب «از دو که حرف میزنم، از چه حرف میزنم» موراکامی رو که میخوندم خیلی خودم رو نزدیک به ایدههایی که موراکامی در مورد دویدن داشت میدیدم.
جایی میگفت:
هر گاه با قضاوتی ناعادلانه روبهرو میشوم (دستکم از نظر طرز فکرم) و یا کسی که به او اعتماد دارم شرایطم را درک نمیکند، کمی بیشتر از حد معمول میدوم. انگار بخواهم آن بخش از نارضایتی درونی را از راه خستگی جسم از خود دور کنم. این کار خاصیت دیگری هم دارد: از نو بهیادم میآورد که چه موجود ضعیفی هستم و چه تواناییهای محدودی دارم.
این دور کردن «نارضایتی درونی» با خستگی جسمی و یادآوری «انسان ضعیف» بودن انگار نگارش مستقیم افکار و دید من به دویدن توسط نویسنده بود. باز به قول موراکامی:
باید با لبخندی بر لب از خط پایان بگذرم.