چطور اینترنت ما را به سطحی خواندن عادت داد و برای درمانش چه کنیم؟

از آخرین باری که با تمرکز کامل توانستید یک کتاب رمان را بخوانید چقدر گذشته؟ اگر این نوشته من چند پاراگراف بیشتر و بدون تصویر باشد، آیا واقعاً حوصله دارید همه‌اش را بخوانید؟ آیا شما هم از ترس از دست دادن حتی یک مطلب جالب یا خنده‌دار یا مفید، وقت زیادی برای خواندن تیتر تک تک مطالب موجود در فید خوان خودتان می‌کنید؟

چندین سال پیش آقای نیکلاس کار، مقاله‌ای نوشته بود تحت عنوان "آنچه اینترنت بر سر مغزهای ما می‌آورد" که ترجمه‌ای از آن را مجله شبکه چاپ کرده بود.

امروز و بعد از گذشت چند سال بیشتر و بهتر به اثراتی که آقای کار در آن مقاله در موردشان هشدار داده بود پی می‌برم.

با بیشتر شدن اطلاعات قابل دریافت و راحت‌تر شدن راه‌های دریافت‌ آن‌ها و با توجه به ظرفیت دریافت اطلاعات،‌‌باید یواش یواش مثل شلدون کوپر به این فکر باشیم که فقط اطلاعات لازم را دریافت کنیم!

ظرفیت دریافت اطلاعات ما چقدر است؟

من قبلاً بارها گفتم که در بهترین دوران بشریت از آغاز قرار داریم، به سرعت و بدون محدودیت (البته در ایران با کمی محدودیت) می‌توانیم به هر نوع دانشی که بخواهیم دست پیدا کنیم. گذشتگان ما مجبور بودند رنج سفرهای طولانی را برای کسب حداقل دانش از یک استاد، تحمل کنند.

واقعیت این است که دانش و محتوا، هیچ وقت به این صورت گردآوری شده و قابل جستجو نبوده‌اند. اینترنت و نرم‌افزارهای موبایل ما را در معرض میلیاردها صفحه انواع اطلاعات متنی و تصاویر و ویدئوها قرار داده‌اند.

در این شرایط یک مسابقه شکل گرفته‌، برای خواندن هر چه بیشتر و بیشتر و دریافت هر چه بیشتر اطلاعات. اما آیا کانال‌های ورودی ما مثل چشم، و ابزار ذخیره سازی و پردازش یعنی مغز ما گنجایش دریافت، ذخیره‌سازی و پردازش این همه اطلاعات را دارند؟ پاسخ به این سوال قطعاً منفی است.

اجازه بدهید مثالی بزنم. فرض کنید در لیست فیدخوان شما بیش از 1000 مطلب نخوانده وجود داشته باشد. این مثال دور از ذهن نیست، اگر مشترک فید چند سایت خارجی باشید که در روزها ده‌ها مطلب جدید تولید می‌کنند و مثلاً 3 روز به فیدخوان سر نزده باشید، حتماً‌ تجربه چنین مساله‌ای را دارید. وقتی شما با حجم انبوه اطلاعات سر و کار داشته باشید، چه می‌کنید؟ مهمترین شیوه، روش حذفی است. شما بخشی از اطلاعات را به صورت دلخواه حذف می‌کنید.

در مثال بالا اگر به طور متوسط برای خواندن هر تیتر مطلب، 10 ثانیه وقت صرف کنید، فقط برای خواندن تیتر مطالب، نزدیک به 3 ساعت وقت باید صرف کنید. در این شرایط یا گزینه mark as read را انتخاب می‌کنید یا اگر وسواس فکری برای دیدن همه اطلاعات و گزینش بهترین‌ها پیدا کرده باشید، با حذف برخی به صورت تصادفی (که احتمالاً با دیدن یک کلمه در تیتر اتفاق می‌افتد) یا با نگاه کردن به وضعیت share شدن آن مطالب (امکاناتی که بعضی فیدخوان‌ها در اختیار کاربرانشان قرار می‌دهند) سعی می‌کنید که مطالعه مطالب روز را به پایان برسانید.

فرض کنیم از بین مطالب 1000 گانه فوق در نهایت 10 مطلب را برای مطالعه پسندیده باشید. اگر الگوی حذف که قبلاً به آن اشاره کردم در شما نهادینه شده باشد، برای مطالعه این 10 مطلب نیز با استفاده از روش حذف عمل می‌کنید. یعنی به جای خواندن تمام متن،‌ بخشی از آن را انتخاب کرده و مطالعه می‌کنید.

مثال بهتری برای این رفتار، زمانی است که دارید نتایج جستجوی گوگل را بررسی می‌کنید. وقتی به دنبال پاسخ یک سوال یا اطلاعات بیشتر در مورد یک موضوع می‌گردید، چطور انتخاب می‌کنید که روی لینک کدام نتیجه جستجو کلیک کنید؟ مطالعات مختلفی روی این موضوع انجام شده که چشم چطور صفحه نتایج جستجو یا خود صفحات اطلاعاتی را اسکن می‌کند و بر اساس نتایج همان مطالعات، تبلیغات به شما نمایش داده می‌شود!

در مقابل این اثرات منفی چه می‌شود کرد؟

چه خوشمان بیاید چه نه، اینترنت رفتار و سبک زندگی ما را تغییر می‌دهد. در برابر اثرات منفی چه می‌شود کرد؟

گام اول از جنبه کنترل‌های اثرات منفی در اینترنت، قطعاً کم کردن کمیت در tab browsing است. اگر شما هم عادت کردید که 30 - 40 تب مختلف را در مرورگر باز کنید. به تدریج تعداد تب‌های باز را کنترل کنید. فقط آن‌هایی که واقعاً لازم هستند را باز نگهدارید. این سوییچ مداوم بین تب‌ها، آثار منفی که باعث بی حوصلگی و عدم تمرکز در مطالعه می‌شود را تشدید می‌کند.

گام دوم این است که بی خیال شوید! مهم نیست که همه دنیا فلان مطلب را خوانده‌اند، فلان فیلم یا سریال را دیده‌اند، اخبار را دنبال می‌کنند،‌ می‌دانند فلان بازیگر یا خواننده یا بازیکن فوتبال چه سوتی داده و ... فقط به دنبال بخشی از اطلاعات باشید که به آن‌ها برای کار یا زندگی بهتر نیاز دارید. یادتان باشد حتی در دیزاین ظاهری هم الگوی شبکه‌های اجتماعی مثل فیس بوک و توییتر infinite scroll است، هر چقدر اسکرول کنید تمام نمی‌شود!

گام سوم، اندازه‌گیری رفتارهای آنلاین و جایگزینی تدریجی آن با رفتارهای آفلاین است. در واقع به ریشه‌ها برگردیم! کتاب چاپی بخوانید، به جای چت یا ایمیل، با دوستانمان به صورت حضوری ملاقات و تبادل نظر داشته باشیم. دقت کنید که این به معنی کنار گذاشتن یا حتی حذف تدریجی همه فعالیت‌های آنلاین نیست، بلکه منظور کنترل نسبت آن‌هاست.

شما هم اگر راه حلی می‌شناسید در کامنت‌ها اعلام کنید. در این مورد بیشتر صحبت می‌کنیم، امیدوارم این مطلب را تا انتها خوانده باشید!