برای جادی
جادی هنوز اونجاست و من عجیبترین استیصال دوران زندگیام رو تجربه میکنم
از اواخر شهریور امسال زندگی همه ما دگرگون شد. دیگه هیچ وقت آدمهای قبل نمیشیم. به نظرم تجربیات و ترومای اتفاقات این مدت، سالها با ما خواهد بود.
از یک جایی بازداشت آدمها شروع شد. بعضی پس از چند روز، بعضی پس از یک ماه و بعضی کمی بعدتر آزاد شدند. جادی هنوز اونجاست و من عجیبترین استیصال دوران زندگیام [تا به حال] رو تجربه میکنم. کمی قبل از آخرین توییتهام، نوشتم که چه خوبه اگر یک اپیزود جمعی رادیو گیک بسازیم: برای جادی. تا قدردانی اندک خودمون از تلاشهای جادی در همه این سالها رو نشون بدیم. کاش یکی انجامش بده.
من با نوشتن بیگانه نیستم اما این روزها نوشتن برام سخته و حتی برای نوشتن این چند خط هم نتونستم تمرکزم رو حفظ کنم تا بتونم از جادی بگم.
مطمئنم این روزهای تاریکم تموم میشه. یک روز خوب میاد.
پ.ن: فکر میکنم حتی نتونید این متن رو بخونید. به لطف دستکاریها در ارتباطات اینترنتی به شکل عادی دامنه وبلاگم resolve هم نمیشه یا شاید هم فیلتر شدم. حتی حوصله ندارم چک کنم.