نرمافزار یا کالای تزئینی
اگر نرمافزار رو برای صرف کردن بودجه بخریم، بیشتر از اینکه مشکلی رو رفع کرده باشیم یک کالای دکوری خریدیم تا باهاش به مدیران دیگه پز بدیم!
در این مطلب میخوام برای خوانندگان ارجمند مطالب آرایه درباره یک موضوع مهم صحبت کنم: دیدگاه عمومی مصرفکنندگان نسبت به نرمافزار
قبل از شروع اجازه بدید با یک مثال، بحث رو شروع کنم. هر کدام از ما مصرفکننده محصولات زیادی هستیم: از کفش و پوشاک گرفته تا لوازم برقی و اتومبیل و منزل مسکونی. در کنار این کالاها، از خدماتی هم استفاده می:کنیم: از ارتباطات و اینترنت گرفته تا سفرهای مختلف زمینی و هوایی و دریایی. چه در مورد کالاها و چه در مورد خدمات، تولیدکنندگان یا ارائه کنندگانی وجود دارند که کالا یا خدمات مورد نیاز ما رو به ما عرضه کنند.
روال انتخاب خدمات یا کالا ممکنه الگوریتمهای مختلفی داشته باشه. مثلاً بسته به میزان بودجهای که در نظر گرفتیم، یا کیفیتی که انتظار داریم یا بر اساس تبلیغات یا توصیه دیگران یا هر عامل دیگه دست به انتخاب کالا یا خدمات یک موسسه بزنیم.
خب تا اینجای کار، همه چیز همونطوری هست که بارها و بارها تجربهاش کردیم: یک انتخاب و یک خرید. اما در مورد نرمافزار چطور؟
تجربه کار من در حوزه نرمافزار در سالهای اخیر به من میگه دید مصرفکنندگان نرمافزار به کالایی که قصد استفاده از اون رو دارند چندان صحیح نیست.
اجازه بدید مثالی بزنم. فرض کنید که یک سازمان در نظر داره که مکاتبات ورودی و خروجی خودش رو از طریق یک سیستم اتوماسیون ثبت کنه و نرمافزاری بالاخره خریداری و راهاندازی میشه. در کنارش اسکنرهایی برای دبیرخانه تهیه میشه تا نامههای کاغذی وارد شده رو اسکن کنند، همینطور پرینتری برای اینکه نامههای ارسالی رو چاپ کنند! تنها کاری که اتفاق افتاده اینه که علاوه بر سیستم قدیمی بایگانی کاغذی (که هنوز هم هست) یک سیستم جدید هم اضافه شده که کار ورود اطلاعات رو الکترونیکی کنه.
در مثال بالا، اگر من جای مدیر بخش اداری سازمان باشم، خودم رو درگیر یک پروسه طولانیتر میبینم. حسن این نرمافزار چیه؟ اینکه اگر زمانی لازم باشه جستجویی انجام بشه سریعتر اتفاق میافته اما در عمل مزیت دیگهای برای سازمان ایجاد نمیشه.
دقت کنید که من درباره نرمافزارهای عمومی مثل نرمافزارهای پخش فایلهای صوتی و تصویری یا مثلاٌ ویرایشگر متن مثل word صحبت نمیکنم. صحبتم درباره نرمافزارهای سازمانی هست.
وقتی نرمافزار خیلی بر روی دردهای سازمان مرهم نباشه، تبدیل میشه به یک کالای تزئینی.
وقتی نرمافزار تبدیل شد به یک کالای تزئینی، مثل هر کالای تزئینی دیگه هر کسی بابتش پول نمیده. وقتی پول نباشه، صنعت نرمافزار رشد نمیکنه و شرکتها کوچک میمانند یا کیفیت کارشون ارتقاء پیدا نمیکنه. وقتی کیفیت کار بالا نباشه و همزمان با تحولات روز افزایش پیدا نکنه، مشتریها ناراضی میشن. مشتریهای ناراضی از نرمافزارها استفاده نمیکنند و این سیکل ادامه پیدا میکنه و باعث تشدید بحران میشه.
نتیجه؟ عملاً صنعت نرمافزار کشور وابسته میشه به دولت. وابسته میشه به اینکه مثلاً استانداری برای فناوری اطلاعات در سازمانهای دولتی چه بودجهای رو در نظر بگیره. وابسته میشه به اینکه هر از چندگاهی مدیر فناوری اطلاعات یک سازمان دلش بخواد پورتال یا اتوماسیونشون رو عوض کنه تا اضافه بودجهای که بقیهاش برای خرید سختافزار و سیستم کنفرانس و ... خرج شده، هم خرج بشه.
میخوام این نوشته رو گوشهای توی ذهنتون به عنوان یک مقدمه داشته باشید تا سر فرصت دربارهاش با هم حرف بزنیم.