شرکت، خانواده نیست!
شرکت، خانواده نیست. در محیط کاری، برای مهربانی یا محافظت از هم لازم نیست خانواده باشیم. به جای خانواده صمیمی شرکت، تیم صمیمی شرکت رو بسازین
هر وقت مدیرها درباره اینکه چطور شرکتشون یک خانواده بزرگه صحبت میکنن مراقب باشین. معمولاً منظورشون این نیست که مثل خانوادههای سالم، شرکت هم در هر حالی از شما پشتیبانی میکنه یا بدون قید و شرط شما رو دوست داره. معمولاً داستان اینه که یک فداکاری یک طرفه وجود داشته باشه: اونم از طرف شما.
این شروع نوشتهای از دیوید هنسن درباره اشتباه رایج کارکنانه. وقتی شرکت برای شما تبدیل بشه به خانواده اون وقت تا دیروقت موندن و بیخیال مرخصی شدنها میشه یک انجام وظیفه برای خانواده و آدم که هیچوقت از خانوادهاش شکایت نمیکنه. میکنه؟

به جز این فداکاریهای یک طرفه، دیگه چه مشکلی ممکنه پیش بیاد؟ خب خیلی ساده است آدم اگر کوچکترین بیمهری از خانوادهاش ببینه خیلی بیشتر متاثر میشه. اگر یک غریبه توی خیابان سر شما داد بزنه چقدر ناراحت میشین؟ اگر یکی از اعضای خانوادهتون سر شما داد بزنه چطور؟ پس به جز فدا کردن وقت شخصی (که میشد برای خانواده واقعی زمان گذاشت یا سفر رفت یا اصلاً خوابید!) شروع میکنید به بندبازی روی یک طناب احساسی که خب نتیجهاش همیشه موفقیت نیست.
دیوید در ادامه به درستی اشاره میکنه که:
برای اینکه با هم مهربان باشیم یا از هم محافظت کنیم لازم نیست خانواده باشیم
همه ما خانواده داریم و واقعاً نیازی نیست تعدادی همکار یا رئیس رو جایگزینشون کنیم. به قول دیوید، شرکت قرار نیست جای خانواده باشه، شرکت حامی و متحد خانوادههاست شرکت اومده تا با فراهم کردن یک محیط کار سالم و رضایت بخش، کاری کنه که وقتی کارمند سیستمش رو بعد ساعت کار معقول خاموش میکنه، بتونه بهترین شوهر یا زن یا پدر و مادر و فرزند ممکن برای خانواده واقعیش باشه.
به جای اینکه خانواده صمیمی شرکت رو بسازین، تیم صمیمی شرکت رو خلق کنید.