دماغ توروالدز

آدم‌ها بیشتر از دماغ من،‌ درگیر مشکلات خودشان بوده‌اند

جادی ترجمه‌ای داره از کتاب «فقط برای تفریح» (Just for Fun) شروع این کتاب توروالدز توصیفی داره از دماغش:

من دماغ بزرگی دارم -البته آدم‌های خانواده ما به من گفته‌اند که اندازه دماغ یک مرد، نشان دهنده چیزهای بزرگ دیگری هم هست- اما گفتن این چیزها به یک نوجوان، دردی از او دوا نمی‌کند. برای او، تنها فایده بزرگی دماغ، سایه انداختن بر دندان‌های پیش‌آمده است. عکس‌های پرسنلی سه نسل از مردهای خانواده توروالدز، یادآور این واقعیت دردناک است که در این تصاویر بیش از آنکه آدم‌ها دیده شوند، دماغ‌ها دیده می‌شوند. یا لااقل در آن دوره که برای من این طور به نظر می‌رسید.

همینطور که بخش اول پیش می‌ره، توروالدز به دوران مدرسه‌اش اشاره می‌کنه و می‌گه:

پس در سلسله‌مراتب اجتماعی، ممکن بود یک نرد باشم ولی در کل، مدرسه خوب بود … در سلسله‌مراتب اجتماعی هم جای خوبی داشتم. دیگر کسی به دماغم توجه نمی‌کرد و حالا که به گذشته نگاه می‌کنم می‌بینم که دلیلش این بوده که آدم‌ها بیشتر از دماغ من، درگیر مشکلات خودشان بوده‌اند.

جمله طلایی این بخش برای من اون «آدم‌ها بیشتر از دماغ من، درگیر مشکلات خودشان بوده‌اند» است که باعث شده از اسم «دماغ توروالدز» برای توصیف این پدیده استفاده کنم.

واقعیتی که گاهی فراموش می‌کنیم همینه که مردم بیشتر درگیر مشکلات خودشون هستند و بسیاری از ما «دماغ توروالدز»ی داریم که واقعا برای اون مردم درگیر مشکلات مهم نیست. مشخصه که این «دماغ توروالدز» فقط به ظاهر محدود نیست و توی کار، زندگی شخصی و اجتماعی و شرایط دیگه هم ممکنه باشه.

کار خودتون رو بکنید. اون «دماغ توروالدز» شما (هر چی که هست) که فکر می‌کنید بقیه خیلی درگیرش هستند و شما رو بابتش قضاوت می‌کنند واقعا براشون مهم نیست.

و دیگه توصیه همیشگی اینه که در این روزگار عجیب کنار هم باشیم.