نوشتن برای آدم‌هایی که حوصله خواندن متن طولانی ندارند

نگاهی به دلایل،‌ زمین بازی و آینده روشن مساله انتقال پیام در متون طولانی

یک نوشته خیلی قدیمی (منتقل شده از وبلاگ‌ قدیم خودم) هست درباره اینکه «چطور اینترنت ما را به سطحی خواندن عادت داد و برای درمانش چه کنیم؟»

چطور اینترنت ما را به سطحی خواندن عادت داد و برای درمانش چه کنیم؟
از آخرین باری که با تمرکز کامل توانستید یک کتاب رمان را بخوانید چقدر گذشته؟ اگراین نوشته من چند پاراگراف بیشتر و بدون تصویر باشد، آیا واقعاً حوصله دارید همه‌اشرا بخوانید؟ آیا شما هم از ترس از دست دادن حتی یک مطلب جالب یا خنده‌دار یا

داخلش به FOMO اشاره کردم و اینکه باید بی‌خیال شد و همچنین راه‌حلی مثل اینکه کتاب چاپی بخونیم و امثالهم.

بعد از چند سال اوضاع چطوره؟

حالا که چند سال گذشته،‌ می‌تونم بگم روی FOMO کار کردم یا مثلاً اثرات جانبی که شیفت دائم تمرکز بین چیزهای مختلف می‌دن رو کنترل کردم و مثلاً حتی وارد چرخه ویدئوهایی یک دقیقه‌ای در پلتفرم‌هایی نظیر تیک‌تاک یا اینستاگرام و امثالهم نشدم و حتی در توییتر هم تا زمانی که بودم سعی می‌کردم تجربه متنوع اما کنترل شده‌ای داشته باشم. البته آخرین باری که به توییتر وارد شدم متوجه شدم در توییتر ایلان ماسک اون شیوه مرتب کردن تایم‌لاین به شکل قبل قابل تنظیم نیست و توییت‌های منتخب الگوریتم و توییت‌های به ترتیب تاریخ زمانی تایم‌لاین افراد فالو شده رو در دو تا tab جدا گذشته و tab مربوط به الگوریتم اوله!

از طرفی مثلاً عادت کتاب خوندنم کاملاً عوض شده و اون ایده «برگردیم به کتاب‌های چاپی» به زباله‌دان تاریخ رفته (حداقل برای من) و مصرف کتابم به «فقط الکترونیکی» تبدیل شده. با این حال به خاطر خرید کیندل (به نظرم بهترین گجت دنیا) شلوغی و حواس‌پرتی خوندن روی تلفن همراه رو تجربه نمی‌کنم.

حالا چی؟

تا اینجای نوشته فقط نگاهی بود به حرف‌هایی که قبلاً گفتم و البته مرور زمان نشون می‌ده همه چیز اونطوری که پیش‌بینی می‌کنیم جلو نمی‌ره. اما بریم سراغ سوال تیتر اصلی این نوشته: چطور برای آدم‌های این دوران که بازه توجه بسیار کوتاهی دارند بنویسیم؟

این سوال رو به خاطر نوشتن مستمر اخیر خودم در این وبلاگ مطرح نمی‌کنم. چون مساله اینه که من هیچ ایده‌ای ندارم که چند نفر در حال خوندن نوشته‌هام هستند و هیچ آمارگیری روی این وبلاگ نیست! در این مورد هم بعداً صحبت می‌کنم چون این تصمیم به دو دلیل و کاملاً عامدانه بوده.

موارد پراکنده‌ای که به نظرم می‌رسه:

  • بپذیریم نوشتن تنها فرم انتقال مفاهیم نیست. رسانه‌ها تغییر کردند و همراه خودشون طعم مورد پسند مردم رو هم تغییر دادند. ولی «پیام» اگر حتی می‌خواد با فیلم یک دقیقه‌ای منتشر بشه باز هم احتمالاً نیاز به نگارش داره. این نگارش گاهی در ذهن خالق اثر انجام می‌شه اما صرفنظر از شیوه انجامش، همچنان مهم و موثره.
  • کوتاه مثل توییت: جالبه که توییت‌های در ابتدا ۱۴۰ و بعداً‌۲۸۰ کاراکتری که زنجیروار به هم وصل می‌شدند، قاتل وبلاگ‌ها شدند. البته اینکه مردن وبلاگ‌ها رو فقط به میکروبلاگ‌ها مرتبط بدونیم درست نیست اما قطعاً تاثیرگذار بودند. با توییتر و هم‌نسل‌هاش، شبکه‌های اجتماعی یواش یواش به جای پلتفرم‌های توزیع محتوا خودشون به جایی برای تولید محتوا تبدیل شدن. تولید محتوا در حجم کم اما در مقیاس زیاد. اگر خوندن این نوشته براتون سخته احتمالاً یک دلیلش همین عادت به مصرف چنین محتواهایی است.
  • تغییر ساختار. یکی از روان‌ترین کتاب‌هایی که خوندم کتاب Atomic Habits بود. فصل‌هایی که مشخص بود روی چینش و ساختار محتواشون مجزا کار شده. خلاصه‌های خوب، کلمات ساده و پاراگراف‌های کوتاه.
    شکستن متن طولانی به یک ساختار کوتاه کوتاه و اضافه کردن TL;DR و جمع‌بندی‌ها کمک می‌کنه مخاطب راحت‌تر بتونه با متن ارتباط برقرار کنه.
  • پرهیز از زیاده‌گویی و مثال‌های غیرضروری. یکی از مشکلات خودم با بعضی کتاب‌ها اینه که مغز اصلی اون کتاب که نویسنده ۲۰۰ صفحه درباره‌اش صحبت کرده رو توی یک کتابچه ۲۰ صفحه‌ای می‌شه آورد و بقیه‌اش رو آب بست. خوشبختانه هوش مصنوعی بساط این زیاده‌گویی‌ها رو به شکل کارآمدی جمع خواهد کرد.
    پیام‌ها به شکل ساده‌تر و موجزتری توسط هوش مصنوعی انتقال داده خواهند شد. تا حالا از ChatGPT خواستید موضوعی رو طوری براتون توضیح بده که انگار یک بچه پنج ساله هستید؟
دوست نابغه من: ChatGPT
سرویس ChatGPT یک تهدید نیست، یک فرصت بی نظیره
  • خوانش ماشینی: امروز وضع خوانش ماشینی محتوای متنی به شکل صوتی خیلی خوبه حتی در زبان فارسی و نوشتن متن‌هایی که به راحتی توسط ماشین (و نه با صدای ربات‌گونه) خونده می‌شه ساده‌تر از همیشه است. این هم یک دلیل برای نگرانی کمتر با امید به اینکه استفاده از این ابزارها بیشتر و بیشتر بشه.