کنجکاوی
کنجکاو بمونیم
این مطلب رو به این خاطر مینویسم که یک جایی یادداشت کردم که یک روزی درباره مساله «ایدهها» بنویسم. داستان از زمانی شروع شد که کتاب Rip it Up رو خوندم. آقای ویلیام جیمز فیلسوف و روانشناس امریکایی یک سری آزمایشاتی میکنه و نتیجهاش رو در قالب تاثیر رفتار بر احساسات منتشر میکنه. ایده اینه:
مردم به خاطر اینکه خوشحال هستند، لبخند نمیزنند بلکه به خاطر اینکه لبخند میزنند، خوشحال هستند!
یا اونطور که خود جیمز میگه:
شما به خاطر اینکه از خرس میترسید ازش فرار نمیکنید، بلکه به خاطر اینکه ازش فرار میکنید، از خرس میترسید!
این ایده مخالف بسیاری از باورهای شخصی من بود. اینکه میتونی مغز رو با تظاهر کردن گول بزنی و احساسات رو بر اساس رفتار بسازی. اعتماد به نفس بیشتر میخوای؟ مشابه اونها که اعتماد به نفس بیشتر دارند راه برو. مضحک بود. کتاب رو بیشتر خوندم و همینطور که جلوتر میرفتم آزمایشاتی که توضیح داده شده بود بیشتر و بیشتر باعث تعجبم میشد.
اما در پایان، صورت مساله برای من تغییر کرد. ویلیام جیمز سال ۱۹۱۰ فوت کرده، یعنی در مقایسه بزرگوار حتی مثلاً پنیسلین رو هم تجربه نکرده و بسیاری از اختراعات مهم و تاثیرگذار یک قرن گذشته. جنگهای جهانی رو ندیده و یا بسیاری از اتفاقات مهم دیگه دنیا در یک قرن گذشته. چه چیزی به این ایده، اعتبار میده؟ اینکه ریچارد وایزمن در سال ۲۰۱۳ درباره جیمز کتابی بنویسه و از آزمایشات و نتیجهگیریهاش و تاثیرش در روانشناسی بگه؟
صورت مساله برای من این شد که من چیزی از الفبای ماجرا نمیدونم. چقدر منتقدین به جیمز رو میشناسم؟ اصلاً خود ایده جیمز چقدر در جامعه علمی پذیرفته است یا مورد نقد قرار گرفته؟ این نقطه شروع بود.
و به نظرم اومد که این باید نقطه شروع پرسشها باشه وقتی با یک ایده جدید مواجه میشیم. ایدهای که مشابه چیزهایی که قبلاً میدونستیم نیست. مدتی پیش به کتاب Someday is Today اشاره کردم.

نویسنده داستان زندگی خودش (تجربه نزدیک به مرگ که باعث شد قدر دقیقه به دقیقه زندگی رو بدونه) رو تعریف میکنه و بعد راههایی معرفی میکنه برای استفاده بهینهتر از زمان. یک جایی از این کتاب به «خواب» اشاره میکنه و اینکه شاید بشه کمتر خوابید. خودش کم میخوابه و به دیگران هم توصیه میکنه یک ساعت از خوابشون کم کنند ببینید مشکلی پیش میاد یا نه!
این احمقانه است. منظورم اینه که شما میتونی کتاب رو بخونی و از بعضی از ایدههای این مرد استفاده کنی و بعضیشون خیلی برات قابل احترام باشن ولی ایده کم کردن خواب برای در دسترس بودن زمان بیشتر برای کار/تفریح یا هر چی احمقانه است. تاکید میکنم روی احمقانه چون مطالعاتی در این زمینه بوده و تاثیر مثبت خواب مناسب بر بدن و سلامتی مورد آزمایش قرار گرفته. این ایده نویسنده کتاب Someday is Today یک ایده است که منتشر شده، یعنی به صورت چاپی و همینطور در نسخههای الکترونیکی شما میتونید بخونید. اما بهترین ایده دنیا نیست! در واقع چون «یک کتاب» خوندیم که شواهدی مبنی بر درست بودن ایدهای رو بیان میکنه به معنی پذیرش اون ایده و به کاربستنش در زندگی روزمره نیست. این رو ممکنه همون موقع که ایده رو میشنویم متوجه بشیم یا مورد سوال قرار بدیم یا ممکنه مدتی بعد بهش فکر کنیم.
به دنبال جواب سوالات بودن خوبه. خوبه حرفها رو بشنویم. خوبه ببینیم دغدغه آدمها چیه و البته قرار نیست هر دفعه از «صفر» شروع کنیم. بعضی ایدهها که در طول تاریخ بشر بیان شدن ایدههای بدی بودن ولی حتی ایدههای بد هم طرفدار دارن. حتی ایدههای خطرناک هم طرفدار دارن.

امیدوارم همیشه کنجکاو بمونیم.