تجربیات گوگل و نتفلیکس به درد گوگل و نتفلیکس میخورد
وقتی در اندازه گوگل نیستید، تجربیات گوگل به چه درد شما میخوره؟
توی اینترنت کلی مطلب پیدا میکنید در مورد اینکه در شرکتهای بزرگ کارها چطور پیش میره. مثلاً تیمها چطوری تشکیل و مدیریت میشن یا تقسیم وظایف و زمانبندی و اجرا چطوریه. اما دو نکته رو توجه نمیکنیم:
- تجربیات شرکتهای بزرگ، به درد شرکتهای بزرگ همرده میخوره.
- تجربیات شرکتهای رشد پیدا کرده در یک اکوسیستم دیگه لزوماً قابل استفاده در اکوسیستم دیگر نیست.
کشتن پَشه با تانک
مورد اول بدیهی اما فراموش شده است: ما، گوگل نیستیم! گرچه خوندن در مورد گوگل یا شرکتهای دیگه که دهها هزار کارمند دارند جالبه ولی واقعیت اینه که بسیاری از شرکتها اساساً به اون مقیاس نمیرسن که بخوان از تجربیات یا ابزارها و شیوههای گوگل استفاده کنند. آیا غیرکاربردی بودن برای همه تجربیات و ابزارها و شیوههاست؟ قطعاً خیر. شما بگردید میتونید چیزهای مفیدی برای کسب و کار کوچک خودتون هم پیدا کنید اما گاهی اعمال سیاستها و استفاده از ابزارهایی که برای مشکلات بزرگ هستند، به جای کمک، خرابی بزرگ به بار میاره. راهحلهایی که در شرکتهای بزرگ به کار میره برای حل مشکلات شرکتهای بزرگه. شما نه داده و نه نیروی انسانی مشابه ندارید که همون مسیرها رو طی کنید.
تفاوت ماه ما و ماه گردون
قطعاً نمیتونید انتظار داشته باشید که شرایط دو اکوسیستم که از نظر اندازه و نوع سرمایهگذاری خطرپذیر، دسترسی به بازار، قوانین و مقررات، دسترسی به نیروی کار و امثالهم تفاوت از زمین تا آسمان دارند یکی باشه. وقتی شرایط متفاوته، در بسیاری موارد راهحلها هم متفاوت خواهد بود. اصلاً مقایسهاش هم آدم رو معذب میکنه :)
شما وقتی در کشوری هستید که نگاه امنیتی به اینترنت وجود داره، برای مصرف اینترنت مردم «سقف» مصوب میشه و از تبادلات مالی بینالمللی هم به دلیل تحریمها محروم هستید، قبل از اینکه به فکر استفاده از تجربیات دیگران باشید، باید در جنگ با مشکلاتی باشید که اساساً برای رقبای شما وجود نداره تازه اگر موفق بشید «رقیب» ولو کوچک شرکتهای خارجی بشید. این غمانگیزه اما واقعیتی هست که فعلاً باید در محاسبات در نظرش بگیریم.
فرصت تجاری حل مشکلات کوچک
پیشتر در نوشتهای از «مشکلات کوچک» گفتم که یک فرصت تجاری ایجاد میکنند.
مخاطبین کوچک (small audience) مشکلاتی دارن که حل اونها برای شرکتهای بزرگ، ناچیز تلقی میشه و سودآور نیست. این برای شرکتهای کوچک یک فرصته.

داشتن Vision برای رشد و شرکت بزرگ شدن خیلی هم خوبه و کارآفرینهای ایرانی که علیرغم همه مشکلات چنین دیدگاهی دارند رو باید تشویق کرد. در کنارش فکر میکنم باید نگاه دوبارهای به شرکتها و کسب و کارهای کوچک داشت. تجربیات، راهکارها و نرمافزارهایی لازم داریم که نیازهای این دسته رو بتونه به خوبی پوشش بده. فراموش نکنیم حتی شرکتهای بزرگ بینالمللی هم در مواردی اونجا که میخوان نوآوری داشته باشن و ساختار بزرگ و کندشون اجازه نمیده، شرکتهای کوچک رو میخرند. نظر شما چیه؟ چقدر منابع و محتوا و اشتراک تجربه و حتی وضعیت بازار رو برای کسب و کارهای کوچک رو کافی میدونید؟
پ.ن: شخصاً بارها در خبرنامه، لینکهایی از وبلاگ مهندسی شرکتهای بزرگ ارسال کردم. امیدوارم واضح باشه این نوشته درباره واقعبینی است و گرنه دنبال کردن تجربیات و نگاه به شیوه پیشرفت و حل مشکلات بد نیست.