جنگ «اینترنت طبقاتی» و مثال افغانستان اکسس
با اینترنت طبقاتی چه کنیم؟
لطفاً اگر این نوشته رو شروع میکنید تا آخر بخونید و نظرتون رو هم بفرمایید.
قبلاً که در توییتر مینوشتم، از «اینترنت طبقاتی» و VPN قانونی و وظایفی که به موجب مصوبات شبکه ملی اطلاعات برای از کار انداختن VPNها و فناوریهای حاکمیتگریز برای وزارت ارتباطات تعریف شده گفتم.

تلاش کردم تصویری از آینده دسترسی به اینترنت در ایران ترسیم کنم. ویدئو ساختم و از آرزوهای یک دهه پیش مسئولین در کنترل اینترنت گفتم. امروز که میبینیم فلان اتحادیه رفته و برای کمی دسترسی بیشتر به اینترنت برای اعضایش قول گرفته یا معاون وزیر از ارائه اینترنت برای برنامهنویسان میگه، پازلها کنار هم قرار میگیرند. قبلاً جایی نوشتم:
ظاهراً دیدگاهی وجود داره که اگر شبکه داخلی پرسرعت و ارزانی در اختیار باشه، باعث شکوفایی اقتصاد دیجیتال خواهد شد و برخی برای تحقق این رویا، اینترنت رو بازتعریف میکنن: اینترنت داخلی و اینترنت بینالملل!

ولی این شبکه داخلی به جای فرصت، تهدید ایجاد میکنه. در ماههای پایانی سال ۱۴۰۱ روزهای عجیبی برای اینترنت در ایرانه. از طرفی شنیدههایی در مورد تغییرات در شورای عالی فضای مجازی است و از طرف دیگه روز به روز بر محدودیتها اضافه میشه. به تدریج اصناف و گروههای مختلفی آشکار یا پنهان «اینترنت طبقاتی» میگیرند و یک روز چشم باز میکنی میبینی همون سهمیهبندی که در بنزین (این سهمیه سواری، این سهمیه تاکسی و امثالهم) و تحصیل در دانشگاه (کنکور سهمیهای) و خرید ماشین (سهمیه طرح جوانی جمعیت و امثالهم) و چیزهای مشابه داریم بر یکی از به ذات لیبرالترین اختراعات بشر هم یعنی اینترنت هم اعمال شده و این خیلی متفاوت با فیلترینگه که عمرمون رو پاش گذاشتیم.

افغانستان اکسس
اینترنت به کسانی که صدا نداشتند، صدا میداد. اینترنت به آنها که در محرومیت بودند، فرصت برابر میداد. آزادی و عدالتی که اینترنت تامین میکنه رو در این اسکیل هیچ رسانه و سازمانی نمیتونست تامین کنه.
همین حالا که طالبان، جلوی تحصیل دخترهای افغانستان رو گرفتند، بعضی پیشنهاد دادند که محتوای فارسی آنلاین به رایگان در اختیار اونها قرار بگیره. من نمیدونم پوشش شبکه و قیمت دسترسی اونجا چطوره اما فرض کنیم اینها مسالهای نباشه. تصور کنید که اگر اینترنت اونجا «افغانستان اکسس» بود چه میشد؟ البته طالب اگر عقل میداشت و به فکر پیشرفت بود، جلوی تحصیل دخترها رو نمیگرفت. مثال افغانستان رو میزنم که به در گفته باشم ولی شما نکته رو میگیرید. تفکر محدودکنندگان اینترنت در مقابل تفکر پیشرفته.
با «اینترنت طبقاتی» چه کنیم؟
به نظرم سه رفتار اصلی در برابر اینترنت طبقاتی وجود داره:
- جنگیدن: برای کسی که داخل ایرانه، جنگ با اینترنت طبقاتی، یعنی کمک به آگاهسازی و «خواهش» از مردم که نپذیرند. در نهایت عدهای خواهند پذیرفت همونطور که خبرنگارهایی اینترنت بدون فیلتر خبرنگاری رو پذیرفتند ولی عموم مردم باید از مسئولیت خودشون در برابر آیندگان آگاه باشند.
برای کسی که خارج از ایرانه، جنگ با اینترنت طبقاتی یعنی تلاش و سازماندهی برای اینکه دسترسی مردم به اینترنت آزاد قطع نباشه.
یک دیدگاهی هم بین دوستان هست که بریم اینترنت طبقاتی رو بگیریم و دسترسی رو توزیع کنیم بین بقیه مردم. در اسکیل کوچک ممکنه جواب بده ولی وقتی در کشوری هستیم که هنوز اینترنت حجمی میخریم دور از انتظار نیست که اینترنت یک کم آزاد شما هم «سقف» داشته باشه! - پذیرش: مثل همه پذیرفتنهای دیگه. اما شاید نباید اصلاً توی گزینههامون باشه چون سرکوب دیجیتال متفاوته

- رها کردن: تغییر شغل یا مهاجرت. این هم گزینهای است به هر حال و عدهای هم این مسیر رو انتخاب میکنند ولی بقیه چی؟ فراموش نکنیم که ما مردم باید کنار هم باشیم.
همفکری و همکاری کنیم. فرصتی نیست و باید یک صدا و متحد در برابر اینترنت طبقاتی بایستیم.
پ.ن: بابت تصویر کاور این نوشته عذرخواهم، ولی ضد پیشرفت (جلو رفتن) و پارگی ناشی از تن دادن به چنین وضعیتی رو به شکل بهتری نمیشد تصویر کرد.